توضیحات اجمالی

همراه ما باشید تا با هم سفری مجازی به جاذبه های خراسان جنوبی داشته باشیم. تا چه اندازه با جاذبه های این استان آشنا هستید؟ دوست دارید دراولین سفرتان به این منطقه ازچه جاذبه هایی دیدن کنید؟ در این مقاله سفری به چنشت، سرزمین  رنگها در خراسان جنوبی داریم. روستایی بسیار زیبا با آداب و رسوم خاص...

با دوربین هنرچی همراه شوید. باهم گشتی در رنگی ترین روستای ایران میزنیم. چنشت...

نمایی از ورودی روستای چنشت

چنشت کجاست؟

این روستای اسرارآمیز در 60 کیلومتری جنوب شرقى بیرجند در استان خراسان جنوبی قرار دارد.

وقتی به این استان سفر میکنید پس از گذراندن راه های پرپیچ و خم کوهستانی این مسیربه دره ای میرسید؛ دره ای که چنشت رنگارنگ را در دل خود گرفته است.شاید در نگاه اول درها و پنجره های سبز و صورتی و نارنجی اش برایتان عجیب به نظر آید.اما کمی جلوتر که میروید، متوجه تنوع چشم گیری در پوشش کودکانی میشوید که با لبخند از کنار ماشینتان عبور میکنند. دختر بچه ای با پیراهن گلدار و براق قرمز، شلوار آبی و روسری سبز...میگویی خب دختر بچه ای است و عاشق رنگ احتمالا. اما کمی بعدتر متوجه میشوی اینجا پیر و جوان، کودک و بزرگ همینقدر شاد و رنگی میپوشند. آری پوشش چنشت یکی ازمعیارهای شناخت اهالی این روستا است.

 

دامنهای چین دار،روسری و شلوار و..همه رنگی هستند و اگر پولدارتر باشند درخشندگی و براقیت این لباس ها بیشتر است.اینجا حتی درٍ خانه نشستن هم آداب خودش را دارد، لباس های رنگی برق برقی، کفش پاشنه دار و جورابهای رنگی و یک گردهمایی زنانه شیرین دقیقا درٍ ورودی خانه ها ....

سفر به دل این روستاها دوربین هنرچی را کم کم راحت و بی تعارف کرده است. در یکی از خانه ها را زدیم و آنها با روی خوش میزبانمان شدند.رفتیم دریکی از خانه هارا زدیم ووارد خانه شدیم، خانه ای با پرده ها، لحاف و تشکهای قرمز، آبی، سبز و باز هم رنگ.

 

اگرچه تمام اطراف خانه پربود از رنگ، اما چشمهای ما را بیش از همه صندوقچه کنار اتاق گرفته بود. صاحب خانه که متوجه کنجکاوی ما شد درب صندوقچه را باز کرد و گفت اینجا لباسهای اعیانی مان را نگهداری میکنیم.سکه ها و کلاه های سکه ای که باید هر مادری برای عروسی دخترش مهیا کند.

آری داخلش پر بود از همان لباسها و کلاه های مخصوص عروسی که همه ی دخترها و زنهای روستا باید بپوشند. چه قدرزیبا و جذاب والبته گران قیمت بودند.

صاحبخانه تعارفمان کرد لباسهایشان را بپوشیم و عکس بگیریم، انگار ذوقمان را نتوانسته بودیم پنهان کنیم.از آن جایی که ماهم اصلا اهل تعارف نبودیم تک تک شروع به پوشیدن وعکس گرفتن کردیم.

آنقدرکه حتی خود صاحبخانه هم به ذوق افتاد.

در روستای چنشت هر زنی باید برای عروسی یک کلاه پر از سکه های عتیقه نقره سر کند، حتی دختربچه ها.جالب اینکه هر چه قدر که سن افراد بیشتر باشد این کلاه باید سکه نقره بیشتری داشته باشد. سکه هایی که تماما عتیقه بودند و به نقل از خودشان همیشه در عتیقه فروشیها با بالاترین قیمت آنها را تهیه میکنند.

ولی برای خود عروس داستان از این حرفها گذشته چند لایه کلاه، تاج،ا نواع گردنبندها و قفلها و چیزهایی که هرکدامشان نماد داستانیست،استفاده میشود. آن قدر این گردنبندها سنگین بودند که با خود فکرمی کردیم، چه طور یک عروس می تواند ساعت های طولانی این همه سنگینی را تحمل کند.

عروسکی که درتصویرزیرمیبینید نماد عروس و آرایش عروس در روستای چنشت است و باید در خانه هر عروسی باشد.

سه روز و سه شب عروسی میگیرند و برخلاف آنکه درون روستا همگی خودشان را با هم محرم میداننداگر بدانند غریبه ای با دوربین وارد مراسم شده است،خودش میداند و دوربینش...

اگر دوست دارید عواقب ورود دوربین به مراسم عروسیشان را بدانید ازعکاس هنرچی بپرسید، و هرگز مخصوصا زمانی که بازدیدتان از روستا با عروسی همزمان میشود دوربین را با خود حمل نکنید.

در بین رنگها، رنگ سبز با فراوانی بیشتری دیده میشود. چرا؟

بالاترین نقطه روستا آرامگاهی با گنبد سبز وجود دارد متعلق به سید حامد علوی و یارانش. از نوادگان امام صادق (ع) که در نبرد با خلیفه عباسی زمان خود به شهادت میرسد. یارانش جسد اورا در غاری پنهان کرده و درب غار را مسدود میکنند.  نقل میکنند 400 سال بعد از شهادت سید حامد،جسد او را از غارخارج میکنند. لباس سبز و تعویذی سبز رنگ با نام او بر بازویش بسته بود. مردم روستا به این سید و آرامگاه او به شدت اعتقاد دارند و برای زنده نگهداشتن یاد او در کلامشان سوگند به امامزاده روستا، و در لباسهایشان رنگ سبز به وفور دیده میشد.

اما یکی از قدیمی های روستا داستان عجیبی ازین غار و غار چهل چاه که در ضلع شمالی روستا قرار داشت برایمان گفت....

برخلاف آنچه در اغلب مقالات نوشته شده ایند و غار جدا نیستند.با مسیری بسیار طولانی به هم وصل میشوند و داستانهای عجیبی برایشان نقل میشود. یکی از آنها وجود اجساد 14 زن و کودک است که گفته میشود برای نجات جانشان از حمله دشمن به غار پناه میبرند و با بسته شدن درب چاه میمیرند...

یا روایت دیگری وجود دارد که هرکس از سختی های ورود غار گذشته است نقل میکند جنازه مادر و دختری در بغل هم کاملا سالم و تکیه داده به دیواره غاراست..

 

قسمتهایی ازین غار آن قدر باریک و صعب العبوراست که میگفتند باید سینه خیز حرکت کرد. اما مسن ترهای روستا که در گذشته مسیر زیادی ازین غاررا رفته بودند روایت میکنند که در این غار آثار مشخصی از زندگی وجود دارد، مثل تکه هایی از چرخ های ریسندگی، کوزه ها و حتی فضایی از رنگ سفید که میگفتند شبیه گچ کاری است ( اما احتمالا نوع سنگهای معدنی موجود باعثش شده)

گویا چند ماه قبل از انقلاب 57 گروهی باستان شناس آمریکایی با هلی کوپتر به این منطقه وارد میشوند و ماحصلش میشود خروج چندین کوزه و سکه های عتیقه و چند جمجمه و اسکلت از درون غار، که الان معلوم نیست درکدام موزه ای به نمایش گذاشته شده اند.

در نهایت درب غار را با سنگی بزرگ مسدود میکنند تا برای سفرهای بعدی شان چیزی بماند که دیگر انقلاب میشود و مابقی این تکه های ارزشمند  و گمنام تاریخ توسط افراد دیگری که هر از گاهی جرات ورود به غار پیدا میکردند دزدیده شد.

 حالا این غار با داستانهای فراوانی که مجال گفتنش نیست شما را برای دیدن به سرزمین رنگها دعوت میکند.

به خراسان جنوبی سفر کنید و از دیدن این جاذبه های زیبا لذت ببرید.

 

مطالب مرتبط


۱۰ فروردین ۱۳۹۹
خرید صنایع دستی نفیسی مانند پته دوزی صرفا یک خرید نیست. رودوزیهایی سنتی مانند پته، سوزن دوزی و یا بافتهایی مانند فرش دستبافت، هرچقدر در...
۱۰ فروردین ۱۳۹۹
واقعا چه فاکتورهایی را لااقل در ظاهر برای تشخیص یک صابون دستساز باکفیت باید در نظر گرفت؟ داستان SLS در صابونهای صنتعی چیست؟
۱۰ فروردین ۱۳۹۹
همراه ما شوید تا بدانید این سفال چگونه ساخته میشود؟ چرا بهای بالایی دارد بهایی به ارزش جلوگیری از قاچاق سوخت. تا بدانید نقوش پر...

دیدگاه ها