هنرچی دست ساخته های "پیر و جوانش" را به خانه شما آورده است. اما، این زنجیره دوستی تمام نشده است. در این صفحه از شما دعوت میکنیم، هر آنچه دوست دارید به گوش هنرمند و تولیدکننده مورد نظرتان در هنرچی برسانید، در فرم زیر وارد کنید. ما هرماه از بین پیام‌های این صفحه قرعه کشی میکنیم و کد تخفیف 150 هزار تومانی را به سبد خرید برنده تقدیم میکنیم.

پیام مهربانی هنرچی

از طرف

برای

برای ارتباط بیشتر با هنرمند مورد نظرتان ، می توانید شماره تلفن همراه و یا آی دی اینستاگرام خود را ثبت نمایید

از طرف : مریم دروش به صابونهای دستساز لیلی

لیلی جان جانان امروز دو تا صابون از هنرهای شما رسید دستم. صابون زردچوبه و ذغال اکتیو و صابون گل سرخ. با نگاه اول به صابون گل سرخ، هنرنماییت رو دیدم که طرح گل رو هم به زیبایی توی صابون ایجاد کردی. خوشحالم که از امشب لطافت کارهای لیلی، لالایی پوست صورتم میشن. زندگیت پر از آرامش لیلی جان

صابونهای دستساز لیلی

از طرف : مریم دروش به سبدهای بابا اسدلله و بی بی

بابا اسدالله جون و بی بی جون امروز سبد در دار و جاصابونی گزبافی اومد توی خونه ام. کلی حس خوب داره کارهاتون، کل عشق داره، می دونم که کلی برکت با خودش داره چون دستای شما که انقدر عاشقید برکت داره. بوسه می زنم به دست هر دوتون. زنده باشید باباجون و بی بی جون

سبدهای بابا اسدلله و بی بی

از طرف : سایه به سفال و سرامیک رها سرام

.همیشه در قلب ما جای دارید ..هنرتان هماره نوآئین همتتان ارج آفرین خلاقیتتان خیال انگیز عمر و عزّتتان در آفرینش زیبایی ها و زیبندگی ها بر دوام، هنرچی ....

سفال و سرامیک رها سرام

از طرف : دختر ایرانی به بابا گل ممّد با شانه های دستساز

هنرمند عزیز و پر توان کشورم به دستان هنرمند و توانات بوسه میزنم که هنر و ذوق و سلیقه را به تصویر میکشند. ممنونم که هنر کشورم را زنده نگاه میداری .

بابا گل ممّد با شانه های دستساز

از طرف : سرور به گیوه چی

سلام به روی ماه و مهربونتون بعد از اون همه به به و چهچهِ یار یه جفت ازون قشنگاش، ازون رعناهاش رسید به دستم . راستش تا چند روز مهمونِ قالی های خونه بود . روی قالی باهاشون رقصیدم و چرخیدم و ناز دادم، آخه خیلی ناز داره ، رعنایِ سبزم . بوسه دستای هنرمندتون عزیزای راه دورم

گیوه چی

از طرف : طاهره صادق حسنی به سفال کلپورگان از دست بی بی زرّی

اخ که چقدر عاشق رنگ ونقش سفالهای زیبای شما هستم. خدا قوت بهتون

سفال کلپورگان از دست بی بی زرّی

از طرف : طاهره صادق حسنی به بابا گل ممّد با شانه های دستساز

گل ممد جان دستات پرتوان. دوست دارم از شونه های دستسازت داشته باشم ولی هنوز قسمت نشده

بابا گل ممّد با شانه های دستساز

از طرف : طاهره صادق حسنی به فرشته‌های توانیاب دستان پرتوان

فرشته های عزیزو دوست داشتنی افرین به همتتون

فرشته‌های توانیاب دستان پرتوان

از طرف : احسان تولا به گیوه چی

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش مولانا در روزگاری زندگی می کنیم که همه ما می خواهیم راه های منحصر به فرد خودمان برای زیستن را تجربه کنیم. با دید خود به دنیا بنگریم، به روش خود عاشق شویم و با تصورات خود آینده را بسازیم. من در مسیر زندگی ام به هیچ چیز بیشتر از معنی کلمه "عشق" فکر نکرده ام و هر شب تا صبح رویای آینده را دیده ام. در دور ترین تصوری که از آینده دارم، مرگم را متصور می‌ شوم. بازگشت به اصل خویش را می بینم و به دیدار نیاکان و اجدادم می روم. در بیداری اما سعی به رسیدنِ به آینده دارم و در مسیر مُصر به عاشقانه زیستن هستم تا در زمان وصال، در کنار نیاکانم که به عشق معروف بوده اند قرار گیرم. ابوالقاسم تفضلی در مورد "عاشق" ميگه: "عاشق می‌تواند رُباب باشد (ساز کوچکی که در سماع مولویه نقشی اساسی دارد) در این صورت، رگ‌های او همچون زه‌های رباب است، که معشوق باید بر او زخمه زند تا آوایش درآید، زیرا فقط در این هنگام است که می‌تواند آهنگی شیرین و شاد یا طنینی اندوه‌بار برآورد." عاشق می تواند شکل های متفاوتی داشته باشد؛ رباب، دار قالی، بوم نقاشی و گاه گیوه هایی که با عشق دوخته شده اند و اصالت معشوقش را در می توان در سوزندوزی های آن دید. گیوه هایی که می توان از آنها انتظار یک دشت را داشت، با بوی دود و چای آتیشی و عطر دامنی در باد که شکوفه هایش صدای ساز تو را شنیده باشند. گیوه، سیل سهمگین خاطراتی است که قلبت را با خود می برد. آواره به جا مانده از رفتن ها، یاد تمام راه های نرفته و آشوبِ حضوری‌ست که نیست. یادت هست تو از پشت پنجره به رقص من می خندیدی و من به خنده‌ی تو. همیشه چند قدم بالاتر از قنات بالای دِه می پیچیدیم به راست و تا غروب به تماشای تابستان می نشستی و من به تماشای سوزن دوزی های دامنت. حال هزار زمستان گذشته است، من فقط یادم رفت دوسْت داشتنم را گیوه ای کنم تا به دنبال صدای پایت بیایم. تو اما یادت رفت برای فراموشی جوانی و شب شیهه کشید و اسبی سیاه شد. فهمیدن زبان مادری آنقدر ها هم سخت نیست. امیدوارم درست زمانی که آینده به انتها می رسد، نفسم که نای شود، چشمانم را که ببندم، تمام مسیر آمده را بازگردم و درست در نقطه شروع در کنار نیاکانم جزئی از تاریخ عشاق شوم. احسان تولا

گیوه چی

از طرف : زهرا احمدی به گیوه چی

سلااام هنرمند قشنگ ترین گیوه های دنیا 😍 .... راستش من هنوز نتونسم از شما محصولی بخرم. اما باید بگم ک از پارسال منتظر رسیدن کارهاتون بودم و متاسفانه مدلی ک میخواسم خیلی زود تموم شد و به من نرسید... اینجا بهتون پیام دادم ک بگم لطفا شما بیشتر مهربونی کنید و همون مدلی رو ک میخوام دوباره شارژ کنید .. من مشتاقانه منتظرم 😍 و بگم ک عاشق تک تک کارهاتون هستم. خدا ب هنر زیباتون و این همه ذوق و استعدادی ک دارین برکت بده الهی ❤🍃

گیوه چی